سیاستهای کنترل قیمت در خرداد ۱۴۰۳: اهداف و ابزارهای متصور
در خرداد ماه ۱۴۰۳، همانند بسیاری از دورههای دیگر، انتظار میرفت که دولت و نهادهای نظارتی با هدف حمایت از مصرفکنندگان و جلوگیری از افزایش بیرویه قیمتها، مجموعهای از سیاستهای کنترل قیمت را برای کالاهای اساسی در دستور کار داشته باشند. این سیاستها معمولاً شامل موارد زیر هستند:
- قیمتگذاری دستوری: تعیین سقف قیمت برای برخی کالاهای ضروری مانند نان، شکر، روغن، لبنیات و گوشت.
- نظارت و بازرسی: تشدید بازرسیها از واحدهای صنفی و تولیدی برای جلوگیری از گرانفروشی، کمفروشی و احتکار.
- مدیریت توزیع: تلاش برای توزیع هدفمند برخی کالاها از طریق شبکههای منتخب یا با استفاده از کالابرگ الکترونیکی (در صورت فعال بودن در آن مقطع برای کالاهای خاص).
- تعرفهگذاری و مدیریت واردات/صادرات: استفاده از ابزارهای تعرفهای برای تنظیم بازار کالاهایی که بخشی از نیاز به آنها از طریق واردات تأمین میشود یا پتانسیل صادراتی دارند.
- ارائه ارز ترجیحی (در صورت وجود): تخصیص ارز با نرخ ترجیحی برای واردات برخی نهادههای تولید یا کالاهای اساسی، سیاستی که در آن دوره ممکن بود همچنان برای برخی اقلام پابرجا باشد یا اثرات دورههای قبلی آن در بازار مشاهده شود.
هدف اصلی از این مجموعه اقدامات، ایجاد ثبات نسبی در قیمتها، تضمین دسترسی مردم به کالاهای ضروری و مهار فشارهای تورمی بر معیشت خانوارها بود.
وضعیت بازار کالاهای اساسی در میانه بهار ۱۴۰۳: آرامش یا التهاب زیرپوستی؟
گزارشها و مشاهدات میدانی (فرضی) از بازار کالاهای اساسی در خرداد ۱۴۰۳ میتوانست تصویری دوگانه ارائه دهد:
جنبههای مثبت و نشانههای ثبات نسبی (احتمالی):
- در برخی اقلام که مشمول قیمتگذاری دستوری شدیدتر بودند، ممکن بود قیمتهای رسمی نسبتاً ثابتی مشاهده شود.
- افزایش عرضه فصلی برخی محصولات کشاورزی در بهار میتوانست به تعدیل قیمت میوه و سبزیجات کمک کرده باشد.
- تشدید نظارتها ممکن بود در کوتاهمدت از بروز تخلفات گسترده جلوگیری کرده باشد.
چالشها و نشانههای التهاب زیرپوستی (احتمالی):
- چند نرخی بودن: وجود تفاوت قیمت بین نرخهای اعلامی دولتی و قیمتهای واقعی در سطح بازار برای برخی کالاها.
- کمیابی مقطعی: احتمال کمبود برخی کالاها با نرخ مصوب و تشکیل صف یا نیاز به جستجوی زیاد برای یافتن آنها.
- کاهش کیفیت: در مواردی که فشار قیمتگذاری بر تولیدکننده زیاد باشد، ممکن است برای جبران هزینهها، از کیفیت محصول کاسته شود.
- رشد قیمت در مبدأ تولید: افزایش هزینههای تولید (نهادهها، انرژی، دستمزد) میتوانست فشار فزایندهای بر تولیدکنندگان وارد کرده و پایداری قیمتهای دستوری را در بلندمدت با چالش مواجه سازد.
- شکلگیری بازار غیررسمی: برای کالاهایی که با کمبود یا قیمتگذاری دستوری شدید مواجه بودند، احتمال شکلگیری بازار سیاه یا فروش با قیمتهای بالاتر از نرخ مصوب وجود داشت.
ارزیابی اثربخشی سیاستها: ثبات پایدار یا سرکوب موقت قیمت؟
پرسش اساسی این است که آیا سیاستهای کنترل قیمت در خرداد ۱۴۰۳ توانستند به “ثبات پایدار” در بازار کالاهای اساسی منجر شوند؟
تجربه نشان داده است که قیمتگذاری دستوری و کنترلهای شدید، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت بتوانند از جهشهای قیمتی جلوگیری کنند، اما در بلندمدت میتوانند پیامدهای ناخواستهای به همراه داشته باشند:
- کاهش انگیزه تولید: اگر قیمتهای دستوری هزینههای تولید را پوشش ندهد یا سود معقولی برای تولیدکننده در نظر نگیرد، انگیزه برای تولید کاهش یافته و در آینده میتواند منجر به کمبود عرضه شود.
- اتلاف منابع و فساد: سیاستهایی مانند تخصیص ارز ترجیحی یا توزیع یارانهای کالا، همواره با خطر اتلاف منابع، شکلگیری رانت و بروز فساد همراه بودهاند.
- عدم تطابق با واقعیتهای بازار: قیمتهای دستوری که با مکانیزم عرضه و تقاضا و هزینههای واقعی تولید همخوانی نداشته باشند، در نهایت یا به کمیابی کالا منجر میشوند یا به شکلگیری بازار غیررسمی با قیمتهای بالاتر.
بنابراین، “ثبات” حاصل از چنین سیاستهایی ممکن بود بیشتر یک “سرکوب موقت قیمت” باشد تا یک تعادل پایدار مبتنی بر بهبود واقعی عوامل بنیادین بازار.
دیدگاه کارشناسان اقتصادی (تحلیل فرضی از آن دوره)
یک تحلیلگر اقتصادی فرضی در خرداد ۱۴۰۳ میتوانست اینگونه اظهار نظر کند: “دولت با ابزارهای نظارتی و قیمتگذاری تلاش میکند تا التهاب را از بازار کالاهای اساسی دور کند، که این اقدام در کوتاهمدت برای حمایت از مصرفکننده قابل درک است. اما راهحل پایدار، در گرو مهار تورم عمومی از طریق سیاستهای پولی و مالی صحیح، افزایش بهرهوری در بخش کشاورزی و صنعت، رفع موانع تولید، و اصلاح نظام توزیع است. کنترل قیمت بدون توجه به این عوامل، مانند نگه داشتن فنر فشرده است که با اولین شوک، رها شده و جهش قیمتی را به دنبال خواهد داشت.”
کارشناس دیگری ممکن بود بر اهمیت شفافیت و پیشبینیپذیری سیاستها تأکید کرده و بگوید: “تولیدکنندگان و فعالان بازار باید بتوانند برای آینده برنامهریزی کنند. تغییرات ناگهانی در سیاستهای قیمتگذاری یا توزیع، به بیثباتی دامن میزند. آنچه در خرداد ۱۴۰۳ شاهد بودیم، بیشتر مدیریت روزمره بازار بود تا یک برنامه جامع برای ثبات بلندمدت.”
نتیجهگیری: خرداد ۱۴۰۳ و چالش همیشگی بازار کالاهای اساسی
بازار کالاهای اساسی در خرداد ماه ۱۴۰۳، احتمالاً ترکیبی از ثبات نسبی در برخی اقلام (به دلیل نظارتها و قیمتگذاری) و چالشهای پنهان ناشی از فشارهای تورمی و هزینههای تولید را تجربه کرده است. پاسخ به این سوال که آیا سیاستهای کنترل قیمت در آن مقطع به ثبات واقعی منجر شد، نیازمند بررسی دقیقتر آمار و ارقام آن دوره و روندهای پس از آن است.
آنچه مسلم است، مدیریت بازار کالاهای اساسی همواره یکی از پیچیدهترین وظایف دولتها بوده و نیازمند تعادلی ظریف میان حمایت از مصرفکننده، تضمین سودآوری و انگیزه تولیدکننده، و مقابله با سودجویی و اخلال در بازار است. تجربه خرداد ۱۴۰۳ نیز، چه مثبت و چه منفی، میتواند درسهایی برای سیاستگذاریهای آینده در این حوزه حساس به همراه داشته باشد.