بیتوجهی ساختاری به موسیقی اصیل ایرانی در سیاستهای کلان فرهنگی
تحلیل وضعیت موسیقی سنتی ایرانی نشان میدهد که نه تنها در اجرا، تولید، آموزش و حمایت، بلکه در رویکرد سیاستگذاری نیز مورد بیمهری قرار گرفته است. گفتوگو با پدرام جوادزاده، پژوهشگر موسیقی و عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، گویای این واقعیت تلخ است که این موسیقی هویتساز، نه در سند ملی موسیقی و نه در روند عمومی فرهنگی کشور، سهم شایستهای ندارد.
سند موسیقی، فرصتی از دسترفته برای موسیقی ایرانی
سند ملی موسیقی که بهتازگی تصویب شده، از نظر بسیاری از پژوهشگران و فعالان حوزه موسیقی، نتوانسته جایگاه مناسبی برای موسیقی سنتی ایرانی تعریف کند. جوادزاده با بررسی دقیق این سند، اذعان دارد که در آن هیچ بند مشخصی به حمایت از موسیقی ایرانی اختصاص نیافته و دغدغه اصلی سند، توسعه اقتصاد موسیقی از دریچه پاپ و بازار آزاد آن است.
به گفته وی، در این سند نه تنها به نظام یارانهدهی برای تولید آثار اصیل توجه نشده، بلکه حتی تعریفی روشن از ضرورتهای حفظ میراث موسیقایی ایران نیز ارائه نشده است. عبارتهایی همچون «موسیقی ایرانی اسلامی» نیز بدون پشتوانه نظری و هنری وارد متن شدهاند و تنها سردرگمی بیشتری به محتوا بخشیدهاند.

کاهش تولید آثار موسیقی سنتی و افت کمی و کیفی
یکی از مهمترین نشانههای بحران در موسیقی سنتی ایرانی، کاهش کمیت و کیفیت تولید آثار است. طبق آمارهای منتشرشده از سوی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سالانه با کاهش ۱۰ تا ۱۲ درصدی در تولید آثار این ژانر مواجه هستیم. این کاهش شامل موسیقی دستگاهی، نواحی و محلی نیز میشود.
علاوه بر افت تولید، کیفیت آثار نیز تحت تاثیر مشکلات ساختاری، کمبود بودجه، و نبود فضای آموزشی و اجرایی مناسب، رو به افول گذاشته است. بسیاری از هنرمندان مجبورند با هزینه شخصی اقدام به تولید کنند، در حالی که استقبال عمومی نیز به دلیل کاهش حمایت رسانهای و آموزشی از این سبک، کاهش یافته است.
نبود مخاطب و ناتوانی در بازتولید موسیقی اصیل
جوادزاده در تحلیل خود، یکی از عمیقترین بحرانهای موسیقی سنتی ایرانی را ناتوانی در بازتولید و ارتباط مجدد با مخاطب میداند. به گفته وی، هنرمندان این حوزه نتوانستهاند نسخهای نوین از موسیقی ایرانی ارائه دهند که با اقتضائات روز جامعه هماهنگ باشد و در عین حال اصالت خود را نیز حفظ کند.
از نگاه جامعهشناختی، شکاف بین تولیدکننده و مصرفکننده موسیقی عمیقتر شده است؛ هنرمندان آثار فاخر میسازند اما جامعه مخاطب عام، به آن اقبال نشان نمیدهد. این ناتوانی در بازآفرینی هویت شنیداری ایرانی، موجب عقبماندگی موسیقی سنتی در برابر موسیقی پاپ شده است.
جشنوارههایی که کارکرد حمایتی ندارند
در ظاهر جشنوارههایی مانند «موسیقی جوان»، «امیرجاهد»، یا «موسیقی فجر» بخشهایی را به موسیقی سنتی ایرانی اختصاص دادهاند؛ اما به گفته جوادزاده، این فضاها کارکرد واقعی حمایتی ندارند. او معتقد است که جشنوارهها تبدیل به رویدادهایی کلیشهای شدهاند که بدون هدفگذاری مشخص، تنها به تکرار اجرای آثار میپردازند.
از سویی، هنرمندان سنتی شرکتکننده در این جشنوارهها دستمزد پایینتری نسبت به هنرمندان موسیقی پاپ دریافت میکنند. حتی در جشنواره موسیقی فجر نیز اغلب اجراها به موسیقی پاپ اختصاص دارد و تنها بخشی کوچک به موسیقی سنتی تعلق میگیرد. در مقابل، جشنواره موسیقی جوان همچنان به عنوان آخرین سنگر تخصصی موسیقی سنتی پابرجاست، هرچند آینده برگزیدگان آن نیز مشخص نیست.
بحران اقتصادی اجرای کنسرتهای سنتی
در کنار بیتوجهی فرهنگی، هزینههای سنگین اجرای کنسرت نیز مانعی جدی بر سر راه گسترش موسیقی سنتی ایرانی است. افزایش اجارهبهای سالنها، نبود اسپانسر و هزینههای جانبی، بسیاری از هنرمندان را از اجرای زنده بازمیدارد. این وضعیت منجر به رکود بیشتر در عرصه موسیقی سنتی شده و چرخه زنده نگهداشتن این هنر اصیل را کند کرده است.
تفاوت مدل اقتصادی پاپ و موسیقی سنتی
جوادزاده با اشاره به تفاوت ساختاری در اقتصاد موسیقی، میگوید موسیقی پاپ با مدل ارائه تکآهنگهای رایگان و فروش بلیت کنسرت درآمدزایی میکند، در حالی که موسیقی سنتی ایرانی هنوز بر مبنای آلبوم و آثار رسمی حرکت میکند. این تفاوت باعث شده موسیقی پاپ بتواند مخاطب بیشتری جذب کند و در فضای بازار، موفقتر عمل کند.

نیاز به بازنگری بنیادین در سند موسیقی
در جمعبندی، جوادزاده تاکید میکند که سند ملی موسیقی نیازمند بازنگری بنیادین است. اگر قرار است این سند در خدمت موسیقی ایران باشد، باید الزاماتی مشخص برای حمایت از موسیقی سنتی ایرانی در آن گنجانده شود. نهادهایی چون آموزش و پرورش، رسانه ملی، شورای تأمین استانها و حتی نهادهای امنیتی باید در اجرا و نظارت این سند نقش داشته باشند تا موسیقی ایرانی جایگاه خود را بازیابد.
فراموشی هویت فرهنگی در تصمیمسازیها
در نهایت، آنچه بیش از هر چیز نگرانکننده است، فراموشی نقش موسیقی سنتی ایرانی در ساخت هویت ملی و فرهنگی ایران است. سندهایی که با ادعای حمایت از فرهنگ تدوین میشوند اما در عمل تنها اقتصاد بازار موسیقی پاپ را تقویت میکنند، نهتنها مشکلی را حل نمیکنند بلکه منجر به زوال تدریجی میراثی چند هزارساله خواهند شد.