وقتی نام «فرانکنشتاین» به گوش میرسد، تصویری واحد و نمادین در ذهن میلیونها نفر در سراسر جهان شکل میگیرد: موجودی غولپیکر، با سری صاف، پوستی خاکستری-سبز، بخیههایی بر چهره، و پیچهایی بر گردن که به سختی قدم برمیدارد. این تصویر، که مدیون شاهکار سینمایی سال ۱۹۳۱ است، آنچنان قدرتمند بوده که نام «فرانکنشتاین» را به اشتباه، به خودِ هیولا اطلاق کرده است.
اما داستان واقعی، بسیار عمیقتر، پیچیدهتر و تراژیکتر از این تصویر سینمایی است. فیلم فرانکشتاین در واقع یک ژانر و یک مفهوم است؛ داستانی که بارها و بارها توسط فیلمسازان مختلف روایت شده تا به پرسشهای بنیادین بشر در مورد علم، اخلاق، خلقت و انسانیت پاسخ دهد.
از اولین اقتباس صامت در سال ۱۹۱۰ تا فیلمهای رنگی و پر زرق و برق استودیو هَمِر، از پارودیهای هوشمندانهای چون «فرانکنشتاین جوان» تا اقتباسهای وفادارانهای مانند «فرانکنشتاین مری شلی»، و اکنون تا نسخه مورد انتظار و هنری «گیلرمو دل تورو»، هر فیلم فرانکشتاین تلاش کرده است تا از زاویهای جدید به این اسطوره مدرن نگاه کند. این مقاله با هدف ارائه یک دیدگاه جامع، به کالبدشکافی این میراث سینمایی، از ریشههای ادبی آن در رمان انقلابی مری شلی تا تأثیرات ماندگار آن بر فرهنگ عامه میپردازد.

بخش اول: ریشهشناسی یک سوءتفاهم رایج و رمان انقلابی مری شلی
پیش از ورود به دنیای سینما، درک این نکته که «فرانکنشتاین» نام هیولا نیست، بلکه نام خالق و دانشمند اوست، حیاتی است. این سوءتفاهم رایج، خود بخشی از قدرت این پدیده فرهنگی است که در آن، مخلوق از خالق خود مشهورتر شده است.
۱. فرانکنشتاین؛ یا پرومته مدرن (۱۸۱۸)
در سال ۱۸۱۸، مری شلی، در سن بیست سالگی، رمانی را منتشر کرد که مسیر ادبیات را برای همیشه تغییر داد. «فرانکنشتاین؛ یا پرومته مدرن» داستانی گوتیک و فلسفی است که ماجرای «ویکتور فرانکنشتاین»، دانشجوی جوان و جاهطلب علوم طبیعی را روایت میکند که با غرور و هابریس علمی، موفق به کشف راز حیات شده و از اعضای بدن مردگان، موجودی زنده خلق میکند.
۲. تفاوت بنیادین هیولای کتاب با هیولای سینما
برخلاف آنچه در اکثر فیلمها دیدهایم، هیولای مری شلی یک موجود کندذهن و غرنده نبود. او موجودی بود با هوشی سرشار، توانایی یادگیری سریع زبان، و احساساتی عمیق. او در ابتدا موجودی پاک و نیکسرشت بود که به دلیل ظاهر هولناکش، از سوی خالقش و تمام جامعه طرد شد. این «طرد شدن» بود که او را به سمت خشم، انتقام و در نهایت، جنایت سوق داد. رمان مری شلی، بیش از آنکه یک داستان ترسناک باشد، تراژدی غمانگیزی درباره تنهایی، نیاز به محبت، و مسئولیتناپذیری خالق در برابر مخلوقش بود.
بخش دوم: تولد هیولای سینمایی؛ دوران کلاسیک یونیورسال (۱۹۳۱ – ۱۹۴۸)
اگرچه اولین اقتباس سینمایی از فیلم فرانکشتاین یک فیلم صامت کوتاه در سال ۱۹۱۰ به تهیهکنندگی توماس ادیسون بود، اما این استودیوی یونیورسال بود که هویت بصری و سینمایی این هیولا را برای همیشه تعریف کرد.
۱. شاهکار جیمز ویل: «فرانکنشتاین» (۱۹۳۱)
پس از موفقیت خیرهکننده «دراکولا»، یونیورسال به سراغ این رمان رفت. کارگردانی به جیمز ویل سپرده شد و پس از کش و قوسهای فراوان، نقش هیولا به بازیگری گمنام به نام **بوریس کارلوف (Boris Karloff)** رسید. بازی کارلوف، در زیر گریم سنگین و نمادین جک پیرس، شگفتانگیز بود.
او توانست با وجود نداشتن دیالوگهای زیاد، ترکیبی از ترس، رقتانگیزی و معصومیت کودکانه را به نمایش بگذارد. فیلم فرانکشتاین ، با فضاسازی گوتیک، آزمایشگاه علمی خیرهکننده و کارگردانی استادانه ویل، به یک موفقیت تجاری و هنری عظیم تبدیل شد و ژانر وحشت هیولایی را پایهگذاری کرد.
۲. «عروس فرانکنشتاین» (۱۹۳۵): شاهکاری که از فیلم اول فراتر رفت
بسیاری از منتقدان، «عروس فرانکشتاین» (Bride of Frankenstein) را نه تنها بهترین فیلم فرانکشتاین، بلکه یکی از برترین دنبالههای تاریخ سینما میدانند. جیمز ویل در فیلم فرانکشتاین، با افزودن چاشنی طنز سیاه، عمق بیشتری به تنهایی هیولا بخشید و یکی از ماندگارترین شخصیتهای مونث سینمای وحشت (عروس) را خلق کرد. این فیلم، یک اثر کامل و بینقص در ژانر وحشت گوتیک است.
موفقیت این دو فیلم، منجر به ساخت دنبالههای متعددی مانند «پسر فرانکنشتاین»، «روح فرانکنشتاین» و «خانه فرانکنشتاین» شد که در آنها، هیولا به تدریج از یک شخصیت تراژیک به یک هیولای کلیشهای تنزل پیدا کرد.
بخش سوم: دوران گذار و انقلاب رنگی؛ استودیو هَمِر (Hammer Films)
در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، استودیوی بریتانیایی «هَمِر» با رویکردی جدید، هیولاهای کلاسیک را بازآفرینی کرد. برخلاف یونیورسال که از گریم نمادین کارلوف اجتناب میکرد، هَمِر بر دو ستاره اصلی خود تکیه کرد.
۱. «نفرین فرانکنشتاین» (۱۹۵۷)
اولین فیلم فرانکشتاین کمپانی هَمِر، با بازی پیتر کوشینگ (Peter Cushing) در نقش دکتر ویکتور فرانکنشتاین و کریستوفر لی (Christopher Lee) در نقش هیولا، یک تغییر مسیر مهم بود. فیلم فرانکشتاین که اولین نسخه رنگی از این داستان بود، بر خلاف فیلمهای یونیورسال که با هیولا همدردی میکردند، تمرکز خود را بر روی خودِ دکتر فرانکنشتاین گذاشت؛ دانشمندی که دیگر یک قربانی غرور نبود، بلکه یک sociopath (جامعهستیز) بیرحم، قاتل و کاملاً شرور بود. هیولای کریستوفر لی نیز موجودی تراژیک نبود، بلکه قربانی بیگناه و ترسناک آزمایشهای خالقش بود. این رویکرد، لحن گوتیک و صریحتری به داستان بخشید و مجموعهای از دنبالهها را به همراه داشت.
بخش چهارم: مضامین جاودانه؛ چرا «فرانکنشتاین» پس از دو قرن همچنان تازه است؟
دلیل ماندگاری فیلم فرانکشتاین در این است که مضامین اصلی آن، امروز حتی از زمان مری شلی نیز بهروزتر و مرتبطتر به نظر میرسند.
۱. غرور علمی و بازی در نقش خداوند (Hubris): هسته اصلی داستان، هشدار در مورد جاهطلبی علمی کنترلنشده و تلاش انسان برای عبور از مرزهای اخلاقی و بازی کردن در نقش خالق است.
۲. مسئولیت خالق در برابر مخلوق: پرسش بنیادین رمان این است که مسئولیت ویکتور فرانکنشتاین پس از خلق موجود چه بود؟ طرد کردن مخلوق توسط خالقش، ریشه اصلی تمام تراژدیهای داستان است. این مضمون امروزه مستقیماً به بحثهای پیرامون **هوش مصنوعی** و مسئولیت ما در برابر ساختههای هوشمندمان اشاره دارد.
۳. تنهایی، طردشدگی و جستجوی هویت: هیولا، نماد قدرتمندی از «دیگری» (The Other) است؛ موجودی که تنها به دلیل ظاهر متفاوتش، از سوی جامعه و حتی خالقش طرد میشود و این طردشدگی، او را به سمت خشونت سوق میدهد.
بخش پنجم: دوران مدرن و پستمدرن؛ از پارودی تا بازگشت به ریشهها
در دهههای اخیر، فیلمسازان با رویکردهای متفاوتی به سراغ این اسطوره رفتهاند.
۱. «فرانکنشتاین جوان» (Young Frankenstein – 1974)
شاهکار کمدی و پارودی «مل بروکس»، ادای دینی بینظیر به فیلمهای کلاسیک جیمز ویل است. فیلم فرانکشتاین با بازآفرینی دقیق فضای بصری و لحن آن فیلمها و ترکیب آن با کمدی اسلپاستیک، نه تنها یکی از خندهدارترین فیلمهای تاریخ است، بلکه به طرز شگفتانگیزی، درک عمیقی از ریشههای تراژیک داستان را نیز در خود دارد.
۲. «فرانکنشتاین مری شلی» (Mary Shelley’s Frankenstein – 1994)
تلاشی پر زرق و برق و اپرایی از «کنت برانا» برای بازگشت مستقیم به رمان اصلی. این فیلم فرانکشتاین، با بازی رابرت دنیرو در نقش هیولا، سعی کرد تا موجودی سخنگو، هوشمند و رنجدیده، دقیقاً مانند رمان، خلق کند. اگرچه فیلم فرانکشتاین در گیشه چندان موفق نبود و از نظر منتقدان، لحنی بیش از حد اغراقآمیز داشت، اما به دلیل تلاشش برای وفاداری به منبع اقتباس، اثری قابل توجه است.
۳. «بیچارگان» (Poor Things – 2023)؛ بازآفرینی فمینیستی مدرن
فیلم تحسینشده «بیچارگان» به کارگردانی یورگوس لانتیموس و با بازی خیرهکننده اما استون، اگرچه اقتباس مستقیمی نیست، اما به طور کامل یک بازآفرینی مدرن و فمینیستی از داستان فرانکنشتاین است. داستان «بلا بکستر» (زنی که با مغز یک نوزاد به زندگی بازمیگردد)، دقیقاً همان سفر هیولای فرانکنشتاین برای کشف جهان، زبان، لذت و استقلال است، با این تفاوت که این بار، مخلوق به پیروزی کامل بر خالق و جامعه مردسالار دست مییابد.
بخش ششم: آینده هیولا؛ نگاه مورد انتظار گیلرمو دل تورو
شاید هیجانانگیزترین خبر برای طرفداران این ژانر، پروژه جدید کارگردان برنده اسکار، **گیلرمو دل تورو (Guillermo del Toro)** برای نتفلیکس باشد. دل تورو که استاد خلق هیولاهای همدلیبرانگیز و داستانهای گوتیک تاریک است (مانند «هزارتوی پن» و «شکل آب»)، همواره اعلام کرده که «فرانکنشتاین» پروژه رویایی زندگی اوست.
این فیلم فرانکشتاین جدید که در حال تولید است، دارای گروه بازیگران شگفتانگیزی شامل **اسکار آیزاک** (در نقش ویکتور فرانکنشتاین)، **میا گاث** (در نقش عروس) و **اندرو گارفیلد** (در نقش هیولا) است. با توجه به سابقه دل تورو در به تصویر کشیدن زیبایی در هیولاها و تمرکز او بر درام روانشناختی، انتظار میرود که اقتباس او، یکی از عمیقترین، وفادارانهترین و از نظر بصری، خیرهکنندهترین نسخههای این داستان کلاسیک باشد و روح تراژیک رمان مری شلی را زنده کند.

سوالات متداول (FAQ) در مورد فیلم فرانکشتاین
۱. به عنوان یک فرد مبتدی، بهترین فیلم فرانکشتاین برای شروع و آشنایی با این شخصیت کدام است؟
برای درک اهمیت فرهنگی این پدیده، بهترین نقطه شروع، فیلم کلاسیک و نمادین «فرانکنشتاین» (Frankenstein) محصول سال ۱۹۳۱ به کارگردانی جیمز ویل و با بازی بوریس کارلوف است. فیلم فرانکشتاین، تصویری را که همه ما از هیولا در ذهن داریم، خلق کرده است. پس از آن، تماشای دنباله مستقیم آن یعنی «عروس فرانکشتاین» (Bride of Frankenstein – 1935) که اغلب حتی بهتر از فیلم اول تلقی میشود، اکیداً توصیه میگردد.
۲. چرا هیولای فرانکشتاین در فیلمهای کلاسیک یونیورسال، از آتش میترسد؟
ترس از آتش (Pyrophobia) یکی از ویژگیهایی بود که در فیلم ۱۹۳۱ به هیولا اضافه شد و در رمان اصلی مری شلی وجود نداشت. در رمان، هیولا نه تنها از آتش نمیترسد، بلکه با کنجکاوی آن را کشف کرده و حتی از آن برای گرم کردن خود و پختن غذا استفاده میکند. این ویژگی در فیلم به عنوان یک ابزار داستانی برای کنترل هیولا و همچنین به عنوان نمادی از “وحشت غریزی” او از چیزی که همزمان جذاب و مخرب است، اضافه شد.
۳. آیا فرانکنشتاین در دنیای سینمایی هیولاهای یونیورسال (Dark Universe) نیز حضور داشت؟
بله، استودیو یونیورسال در سال ۲۰۱۷ تلاشی ناموفق برای راهاندازی یک دنیای سینمایی مشترک از هیولاهای کلاسیک خود (مانند مومیایی، دراکولا و فرانکنشتاین) به نام “دنیای تاریک” (Dark Universe) داشت. در فیلم «مومیایی» (The Mummy – 2017) اشاراتی به این دنیا و وجود سازمانی برای مقابله با هیولاها شد، اما با شکست تجاری و انتقادی سنگین آن فیلم، کل این پروژه، از جمله برنامههای مربوط به ساخت فیلم فرانکشتاین جدید با بازی خاویر باردم، به طور کامل لغو شد.
۴. چرا رمان اصلی مری شلی «فرانکنشتاین؛ یا پرومته مدرن» نام دارد؟ “پرومته” کیست؟
پرومته (Prometheus) یکی از تیتانها در اساطیر یونان است. او به دلیل دزدیدن “آتش” (نماد دانش و فناوری) از خدایان و هدیه دادن آن به انسانها، توسط زئوس به مجازاتی وحشتناک محکوم شد. مری شلی با قرار دادن این نام در عنوان فرعی، ویکتور فرانکنشتاین را به یک “پرومته مدرن” تشبیه میکند؛ دانشمندی که با دستیابی به “آتش” خلقت (که در انحصار خداوند است) و خلق یک موجود زنده، از مرزهای اخلاقی عبور کرده و در نهایت، هم خود و هم مخلوقش را به سرنوشتی تراژیک و پر از رنج محکوم میکند.
۵. فیلم مورد انتظار «فرانکنشتاین» به کارگردانی گیلرمو دل تورو چه زمانی اکران خواهد شد؟
بر اساس آخرین اخبار رسمی، فیلم «فرانکنشتاین» به کارگردانی گیلرمو دل تورو (Guillermo del Toro’s Frankenstein) در حال حاضر در مراحل تولید قرار دارد و تاریخ اکران رسمی آن توسط نتفلیکس برای سال **۲۰۲۵** میلادی برنامهریزی شده است. فیلم فرانکشتاین یکی از مورد انتظارترین پروژههای سینمایی سال آینده محسوب میشود.
نتیجهگیری: چرا هیولای فرانکنشتاین پس از دو قرن هنوز زنده است؟
میراث فیلم فرانکشتاین بسیار فراتر از یک ژانر سینمایی است. این داستان به یک کهنالگوی مدرن تبدیل شده که به طور مداوم با نگرانیهای زمانه ما تطبیق مییابد. در قرن نوزدهم، این داستان هشداری در مورد قدرت علم بود. در قرن بیستم، به استعارهای از جنگ و طردشدگی تبدیل شد. و امروز، در قرن بیست و یکم، داستان فرانکنشتاین، آینهای تمامنما از دغدغههای ما در مورد هوش مصنوعی، مهندسی ژنتیک، و مسئولیت اخلاقی ما در برابر مخلوقاتی است که خلق میکنیم. هیولای فرانکشتاین زنده است، زیرا او خودِ ما هستیم: موجودی که در میانه دانش و جهل، امید و تنهایی، و عشق و نفرت، به دنبال جایگاه خود در جهان میگردد.





