جنگ، با تمام ویرانیها و خسارتهای مادیاش، عمیقترین و ماندگارترین زخمها را بر روح و روان انسانها به جای میگذارد. حتی مدتها پس از آنکه صدای آژیرها و انفجارها خاموش میشود و صلح به ظاهر برقرار میگردد، بسیاری از بازماندگان، چه سربازانی که در خط مقدم بودهاند و چه غیرنظامیانی که در میانه آتش زیستهاند، همچنان با سایه سنگین ترس، اضطراب و ناامنی زندگی میکنند.
پرسش “اگر بعد از جنگ هنوز میترسیم، طبیعی است؟” نه تنها سوال شما، که پرسش میلیونها انسانی است که تجربه هولناک جنگ را پشت سر گذاشتهاند. پاسخ علم روانشناسی و علوم اعصاب به این سوال، یک “بله” قاطع و همدلانه است. ترس پس از جنگ یک واکنش کاملاً طبیعی و قابل درک به یک موقعیت به شدت غیرطبیعی و تروماتیک است.
جنگ، بنیادینترین حس ما یعنی “احساس امنیت” را در هم میشکند و مغز را در حالت آمادهباش دائمی قرار میدهد. این مقاله با هدف ایجاد درک عمیقتر نسبت به این پدیده، به بررسی ریشههای روانی و بیولوژیکی ترس پس از جنگ، علائم و نشانههای رایج آن، و همچنین ارائه راهکارهای عملی برای مقابله، مدیریت و حرکت در مسیر بهبودی و بازسازی آرامش روانی میپردازد. دانستن اینکه تنها نیستید و واکنش شما طبیعی است، اولین و مهمترین گام در این مسیر دشوار اما ممکن است.

چرا ترس، اضطراب و ناامنی پس از پایان جنگ ادامه مییابد؟
برای مقابله با ترس پس از جنگ، ابتدا باید بفهمیم که این احساسات از کجا نشأت میگیرند.
۱. تجربه تروما و تأثیر ماندگار آن بر روی سیستم عصبی و مغز
فعال شدن دائمی واکنش “جنگ یا گریز” (Fight or Flight): مغز ما برای بقا طراحی شده است. در هنگام مواجهه با خطر، سیستم عصبی ما به طور خودکار واکنش “جنگ یا گریز” را فعال میکند که با ترشح هورمونهای استرس مانند آدرنالین و کورتیزول، بدن را برای مقابله یا فرار آماده میسازد.
در شرایط جنگ، این سیستم به طور مداوم و برای مدت طولانی فعال است. پس از پایان جنگ، برای بسیاری از افراد، این سیستم به راحتی به حالت عادی بازنمیگردد و مغز همچنان در حالت “آمادهباش” باقی میماند و با کوچکترین محرکی، واکنشهای شدید استرسی را نشان میدهد. این یکی از دلایل اصلی احساس مداوم ترس پس از جنگ است.
نقش کلیدی آمیگدال (مرکز ترس مغز): آمیگدال، بخشی از مغز است که مسئولیت پردازش احساسات، به خصوص ترس پس از جنگ را بر عهده دارد. در طول تروما، آمیگدال بیش از حد فعال میشود و خاطرات ترسناک را با قدرت زیادی ثبت میکند. این امر باعث میشود که فرد حتی مدتها پس از رویداد، با یادآوریهای کوچک، همان واکنشهای شدید ترس را تجربه کند.
۲. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)؛ زخمی نامرئی اما عمیق
اختلال ترس پس از جنگ یا PTSD، یک اختلال روانشناختی جدی است که میتواند پس از تجربه یا مشاهده یک رویداد بسیار آسیبزا مانند جنگ، در فرد ایجاد شود. علائم اصلی آن عبارتند از:
تجربه مجدد و ناخواسته خاطرات تروماتیک: به صورت فلاشبکها (بازگشت ناگهانی به صحنه حادثه)، کابوسهای شبانه، یا افکار مزاحم و تکرارشونده.
اجتناب و دوریگزینی: تلاش برای دوری از افراد، مکانها، گفتگوها یا هر چیزی که یادآور تروما باشد.
برانگیختگی و واکنشپذیری بیش از حد: گوش به زنگ بودن دائمی، واکنشهای شدید به صداهای ناگهانی، تحریکپذیری و خشم، و مشکل در تمرکز.
افکار و احساسات منفی مداوم: احساس گناه، شرم، بیتفاوتی، ناامیدی نسبت به آینده، و مشکل در به خاطر سپردن بخشهایی از رویداد تروماتیک. PTSD یکی از جدیترین نمودهای ترس پس از جنگ است و نیازمند درمان تخصصی است.
۳. از بین رفتن و در هم شکستن حس امنیت بنیادین در جهان
همه ما با یک باور بنیادین و اغلب ناخودآگاه زندگی میکنیم که جهان، مکانی نسبتاً امن و قابل پیشبینی است. جنگ این باور را به طور کامل در هم میشکند و به فرد نشان میدهد که اتفاقات وحشتناک میتوانند در هر لحظهای رخ دهند. بازسازی این حس امنیت بنیادین، یکی از بزرگترین چالشها برای بازماندگان جنگ است و دلیل اصلی احساس مداوم ناامنی و ترس پس از جنگ میباشد.
۴. سوگ و فقدانهای متعدد و انباشتهشده
جنگ تنها به معنای ترس از مرگ نیست، بلکه با انواع مختلفی از فقدان همراه است: فقدان عزیزان (خانواده، دوستان، همرزمان)، فقدان خانه و کاشانه، فقدان سلامتی جسمی، فقدان وطن و ریشهها (در صورت مهاجرت اجباری)، و حتی فقدان آیندهای که فرد برای خود تصور میکرده است. این سوگهای متعدد و پردازشنشده، میتوانند به شکل ترس و اضطراب مزمن خود را نشان دهند.
نشانههای رایج و متداول ترس پس از جنگ
اگر شما یا یکی از عزیزانتان تجربه جنگ را داشتهاید، وجود علائم زیر میتواند نشاندهنده تداوم ترس پس از جنگ باشد:
گوش به زنگ بودن و هوشیاری بیش از حد (Hypervigilance): اسکن مداوم محیط برای یافتن خطرات احتمالی، حتی در مکانهای کاملاً امن.
واکنشهای شدید و ناگهانی به صداهای بلند: پریدن از جا یا احساس وحشت با شنیدن صدای ترکیدن بادکنک، بوق ماشین یا هر صدای ناگهانی دیگر که یادآور صدای انفجار است.
اجتناب از مکانها، افراد یا موقعیتهایی که تداعیکننده خاطرات جنگ هستند: مانند دوری از تجمعات شلوغ، فیلمهای جنگی یا حتی صحبت در مورد گذشته.
کابوسهای شبانه مکرر و مشکلات خواب: مشکل در به خواب رفتن یا بیدار شدنهای مکرر در طول شب.
مشکل در تمرکز، حافظه و تصمیمگیریهای روزمره.
احساس انزوا، بیگانگی و جدایی از دیگرانی که تجربه مشابهی نداشتهاند.
راهکارهای عملی و کاربردی برای مقابله با ترس پس از جنگ و پیمودن مسیر بهبودی
بهبودی از زخمهای روانی جنگ، یک سفر است که نیازمند زمان، صبر و تلاش آگاهانه است. راهکارهای زیر میتوانند در این مسیر به شما کمک کنند:
۱. پذیرش و معتبر شمردن تمامی احساسات خود به عنوان واکنشی طبیعی
اولین و مهمترین گام، پذیرش این واقعیت است که ترس پس از جنگ خشم، غم و اضطراب شما، واکنشهایی کاملاً طبیعی به یک تجربه غیرطبیعی هستند. این احساسات نشانه ضعف، دیوانگی یا نقص شما نیستند. با خودتان مهربان باشید و به خود اجازه دهید تا این احساسات را بدون قضاوت تجربه کنید. درک اینکه ترس پس از جنگ طبیعی است، خود یک قدم بزرگ به سوی درمان است.
۲. تلاش برای ایجاد مجدد حس امنیت و کنترل در محیط اطراف و زندگی روزمره
تمرکز بر زمان حال و تکنیکهای ذهنآگاهی (Mindfulness): سعی کنید توجه خود را از خاطرات گذشته به زمان حال و محیط امن فعلی خود معطوف کنید. تمرینهای ساده ذهنآگاهی مانند تمرکز بر روی تنفس یا توجه به حواس پنجگانه میتواند بسیار مفید باشد.
ایجاد روتینهای قابل پیشبینی و منظم: داشتن یک برنامه روزانه مشخص و قابل پیشبینی (برای خواب، غذا، کار و تفریح) میتواند به بازگرداندن حس کنترل و ثبات به زندگی شما کمک کند.
۳. صحبت کردن، به اشتراک گذاشتن تجربیات و بهرهمندی از حمایت اجتماعی
در مورد احساسات و تجربیات خود با افرادی که به آنها اعتماد دارید (مانند همسر، یک دوست صمیمی، یا یکی از اعضای خانواده) صحبت کنید. انزوا و در خود فرو رفتن، میتواند احساس ترس و اضطراب را تشدید کند. اگر امکان دارد، به گروههای حمایتی متشکل از افرادی که تجربیات مشابهی داشتهاند، بپیوندید. به اشتراک گذاشتن تجربیات با کسانی که شما را درک میکنند، میتواند بسیار شفابخش باشد.
۴. یادگیری و بهکارگیری تکنیکهای موثر آرامسازی و مدیریت استرس
تمرینات تنفس عمیق و دیافراگمی: این تکنیک ساده میتواند به سرعت سیستم عصبی شما را آرام کرده و واکنشهای استرسی را کاهش دهد.
مدیتیشن و یوگا: این تمرینات به افزایش آرامش، کاهش تنش عضلانی و بهبود ارتباط ذهن و بدن کمک میکنند.
۵. مراقبت ویژه از سلامت جسمی به عنوان پایهای برای سلامت روان
ورزش منظم و روزانه: فعالیت بدنی، به خصوص ورزشهای هوازی، یکی از بهترین راهها برای کاهش هورمونهای استرس و ترشح اندورفین (هورمون شادی) است.
تغذیه سالم و متعادل: پرهیز از مواد غذایی فرآوریشده، شکر و کافئین زیاد و در مقابل، مصرف میوهها، سبزیجات، پروتئینها و چربیهای سالم میتواند به ثبات خلقوخو کمک کند.
خواب کافی و باکیفیت: همانطور که پیشتر گفته شد، خواب نقش حیاتی در پردازش تروما و سلامت روان دارد.
۶. محدود کردن هوشمندانه مواجهه با اخبار، تصاویر و محتوای تنشزا و خشونتآمیز
مواجهه مداوم با اخبار جنگ، تصاویر خشونتآمیز یا فیلمهای جنگی میتواند خاطرات تروماتیک را دوباره فعال کرده و سطح اضطراب شما را افزایش دهد. سعی کنید دسترسی خود را به اینگونه محتواها مدیریت و محدود کنید.
چه زمانی برای درمان تخصصی ترس پس از جنگ باید به روانشناس یا مشاور مراجعه کرد؟
اگرچه راهکارهای فردی میتوانند بسیار مفید باشند، اما گاهی اوقات ترس پس از جنگ به حدی شدید و پایدار است که نیاز به کمک تخصصی دارد:
اگر ترس، اضطراب و اجتناب شما، عملکرد روزمره، شغلی یا روابط شما را به طور جدی مختل کرده است.
اگر علائم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) که پیشتر ذکر شد، شدید و مداوم هستند و با گذشت زمان بهبود نمییابند.
اگر برای مقابله با احساسات خود به استفاده از روشهای ناسالم و مخرب مانند مصرف الکل یا مواد مخدر روی آوردهاید.
اگر افکار مربوط به آسیب رساندن به خود یا دیگران را تجربه میکنید.
در این موارد، مراجعه به یک روانشناس، روانپزشک یا مشاور متخصص در زمینه تروما و PTSD کاملاً ضروری است. روشهای درمانی موثر و اثباتشدهای مانند درمان پردازش مجدد و حساسیتزدایی از طریق حرکات چشم (EMDR)، درمان شناختی-رفتاری متمرکز بر تروما (TF-CBT)، و در صورت نیاز دارودرمانی، میتوانند به شما در پردازش تروما و بازیابی آرامش کمک شایانی کنند.
نتیجهگیری: بهبودی از زخمهای نامرئی جنگ، سفری ممکن، نیازمند زمان، صبر و حمایت همهجانبه
در پاسخ به سوال اولیه، “بله، احساس ترس پس از جنگ کاملاً طبیعی است”. این ترس، فریاد مغز و روان شما برای اعلام خطری است که تجربه کردهاید. بهبودی از این زخمهای نامرئی، یک فرآیند است، نه یک رویداد آنی. این سفر نیازمند زمان، صبر، شجاعت، مهربانی با خود، و از همه مهمتر، حمایت دیگران و در صورت لزوم، کمک تخصصی است. با پذیرش احساسات خود و برداشتن گامهای کوچک اما مستمر در مسیر بهبودی، میتوانید به تدریج حس امنیت را در خود بازسازی کرده و با وجود تمام سختیها، به سوی آیندهای آرامتر و پر از امید حرکت کنید.

سوالات متداول (FAQ) در مورد ترس پس از جنگ و آسیبهای روانی آن
۱. آیا احساس ترس و اضطراب پس از تجربه جنگ، همیشه و لزوماً به معنای ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) است؟
خیر، لزوماً اینطور نیست. تجربه ترس پس از جنگ، اضطراب، مشکلات خواب و گوش به زنگ بودن، واکنشهای طبیعی و شایعی به یک رویداد تروماتیک هستند که به آنها “پاسخ استرس حاد” گفته میشود. بسیاری از افراد با گذشت زمان و با حمایت مناسب، به تدریج بهبود مییابند. اما اگر این علائم برای مدتی طولانی (معمولاً بیش از یک ماه) ادامه پیدا کنند، شدید باشند و عملکرد روزمره فرد را به طور جدی مختل نمایند، در آن صورت ممکن است تشخیص PTSD مطرح شود که نیازمند ارزیابی توسط یک متخصص سلامت روان است.
۲. به طور متوسط، چقدر طول میکشد تا یک فرد پس از تجربه مستقیم یا غیرمستقیم جنگ، به لحاظ روانی به حالت عادی و آرامش نسبی بازگردد؟
هیچ جدول زمانی مشخص و یکسانی برای بهبودی از ترس پس از جنگ وجود ندارد. این فرآیند برای هر فرد کاملاً منحصربهفرد است و به عوامل متعددی بستگی دارد، از جمله: شدت و نوع تروماهای تجربه شده، ویژگیهای شخصیتی و میزان تابآوری فرد، وجود یا عدم وجود حمایت اجتماعی قوی از سوی خانواده و دوستان، و دسترسی به خدمات تخصصی سلامت روان. برای برخی، ممکن است این فرآیند چند ماه طول بکشد و برای برخی دیگر، ممکن است سالها ادامه داشته باشد یا به یک چالش مادامالعمر تبدیل شود. مهم، حرکت تدریجی در مسیر بهبودی است، نه رسیدن به یک نقطه پایانی مشخص.
۳. چرا برخی از افرادی که در یک جنگ یکسان حضور داشتهاند، بیشتر از دیگران دچار ترس، اضطراب و آسیبهای روانی پایدار میشوند؟
این یک سوال مهم در حوزه روانشناسی سوگ و تروما است. عوامل متعددی در این تفاوت نقش دارند. تجربیات فردی در طول جنگ (مثلاً میزان نزدیکی به خطر، از دست دادن عزیزان، یا نوع وظایف محوله)، پیشینه فرد (مانند وجود سابقه تروماهای دیگر در دوران کودکی یا استعداد ژنتیکی برای اضطراب و افسردگی)، میزان حمایت اجتماعی که فرد پس از جنگ دریافت میکند، و همچنین راهبردهای مقابلهای که فرد به کار میگیرد، همگی در میزان آسیبپذیری و نحوه واکنش او به تروما تأثیرگذار هستند. به همین دلیل، دو نفر با تجربه ظاهراً یکسان، ممکن است واکنشهای روانی کاملاً متفاوتی داشته باشند.
۴. آیا کودکان نیز به همان شیوه بزرگسالان، ترس پس از جنگ را تجربه و ابراز میکنند یا علائم آنها متفاوت است؟
کودکان نیز به شدت تحت تأثیر تروما و ترس پس از جنگ قرار میگیرند، اما نحوه ابراز آن ممکن است با بزرگسالان متفاوت باشد. علائم در کودکان میتواند شامل بازگشت به رفتارهای سنین پایینتر (مانند شبادراری یا مکیدن انگشت)، چسبندگی شدید به والدین، ترسهای جدید (مانند ترس از تاریکی یا تنها ماندن)، مشکلات خواب و کابوس، پرخاشگری یا گوشهگیری غیرعادی، و همچنین تکرار صحنههای جنگ در بازیهایشان باشد. درک این علائم و ارائه حمایت عاطفی و ایجاد محیطی امن برای آنها بسیار حیاتی است.
۵. به عنوان فردی که با ترس پس از جنگ دست و پنجه نرم میکنم، مهمترین و اولین کاری که میتوانم برای کمک به خودم انجام دهم، چیست؟
شاید مهمترین و اولین قدم، پذیرش و معتبر شمردن احساسات خودتان است. به خودتان بگویید: “ترس من واقعی است، واکنش من طبیعی است، و من ضعیف نیستم.” پس از این پذیرش، صحبت کردن با یک فرد مورد اعتماد میتواند بسیار راهگشا باشد. به اشتراک گذاشتن بار سنگین این تجربه با فردی که به شما بدون قضاوت گوش میدهد، میتواند اولین گام در مسیر شکستن انزوا و شروع فرآیند بهبودی باشد. به یاد داشته باشید که درخواست کمک، نشانه قدرت است، نه ضعف.